عجیب شنبه های گلزار دوست دارم
حال و هواش عالیه
وجیهه این روزا دنبال حال خوبه
بهم پیام داد که میای بریم گلزار گفتم
آره
بعد باهم قرار گذاشتیم
فلاسک ، زیر انداز ، تی بک ، ناهار و بقیه مخلفات ببریم
حال و هواش خیلیی خوب بود
سر مزار شهدای آتش نشان و آرمان الله وردی
و بقیه رفتیم
بعد هم شهدای دیگر وشهید چمران و اصغر وصالی و در آخر شهدای سرداران بی پلاک
و چقدر چسبید
منو وجیههه مرور خاطرات کردیم
یاد روزهایی افتادیم که
سر مزار اصغر وصالی یهوویی خانواده مدیر قبلیم دیدیم و منم فرار 😂
از طرفی وجیهه اون موقع ها نگاهش منفی بود
اگر من وایمیسادم باید هزاران دلیل می آوردم
خلاصه عجب از عمو اصغر برامون خاطره گذاشت
یاد روزهایی افتادیم
که چقدر آدمای دور برمون برامون اهمیت داشت و الان هیچ نقشی در زندگیمون ندارن
و پشیمونم پیشمونم برای زمان هایی که برای آدم ها و برای بی برنامگی چرت و پت های بی ارزش گذاشتم
اگر خداوند عمری دوباره بدهد و منو برگردونه به سن ۱٨ سالگی اولین کاری که می کنم باهرکسی ارتباط نمیگرفتم
دوم وقتم برای آموزش می ذاشتم و مهارت آموزی و توانمندی خودم
سوم بسیج دانشجویی ادامه می دادم
چهارم دانشگاه بیشتر استفاده میکردم
و اما اکنون
وقت برام ارزش داره خیلی زیاد.....
و گاهی اوقات خیلی از خدا طلب مغفرت میکنم بابت اینکه چه زمان هایی از دست دادم
روی خودم سرمایه گذاری کردن عجیب بسیار ارزشمنده
بین همکارام خب جوان ترینشونم منم
و مرتب و تمیز بودن از ویژگی هام
اینکه حتما چادر اتو کرده و لباس مرتب و منظم باید باشه
همین باعث شده که تمامی همکارام مرتب و منظم سرشیفت حاضر باشن
حتی همکارام آقا
لباسشون اتو کرده
خوشتیپ
و ست کرده سر شیفت حاضر میشن
میدونید چی میخوام بگم
هیچ موقع هیچ موقع نقش پذیری خودتون درجامعه غافل نشید
اگر بتونید خودتون را اصلاح کنید مطمئن باشید یک امت رو میتونید اصلاح کنید.