نسیم سحر🥰

یاحضرت زهرا سلام الله علیها

نسیم سحر🥰

یاحضرت زهرا سلام الله علیها

سلام خوش آمدید

عجیب شنبه های گلزار دوست دارم

حال و هواش عالیه 

وجیهه این روزا دنبال حال خوبه

بهم پیام داد که میای بریم گلزار گفتم

آره

بعد باهم قرار گذاشتیم

فلاسک ، زیر انداز ، تی بک ، ناهار و بقیه مخلفات ببریم

حال و هواش خیلیی خوب بود

سر مزار شهدای آتش نشان و آرمان الله وردی

و بقیه رفتیم

بعد هم شهدای دیگر وشهید چمران و اصغر وصالی و در آخر شهدای سرداران بی پلاک  

و چقدر چسبید 

منو وجیههه مرور خاطرات کردیم

یاد روزهایی افتادیم که 

سر مزار اصغر وصالی یهوویی خانواده مدیر قبلیم دیدیم و منم فرار 😂

از طرفی وجیهه اون موقع ها نگاهش منفی بود 

اگر من وایمیسادم باید هزاران دلیل می آوردم 

خلاصه عجب از عمو اصغر برامون خاطره گذاشت

یاد روزهایی افتادیم 

که چقدر آدمای دور برمون برامون اهمیت داشت و الان هیچ نقشی در زندگیمون ندارن 

و پشیمونم پیشمونم برای زمان هایی که برای آدم ها و برای بی برنامگی چرت و پت های بی ارزش گذاشتم

اگر خداوند عمری دوباره بدهد و منو برگردونه به سن ۱٨ سالگی اولین کاری که می کنم باهرکسی ارتباط نمیگرفتم

دوم وقتم برای آموزش می ذاشتم و مهارت آموزی و توانمندی خودم

سوم بسیج دانشجویی ادامه می دادم

چهارم دانشگاه بیشتر استفاده میکردم

و اما اکنون 

وقت برام ارزش داره خیلی زیاد.....

و گاهی اوقات خیلی از خدا طلب مغفرت میکنم بابت اینکه چه زمان هایی از دست دادم 

روی خودم سرمایه گذاری کردن عجیب بسیار ارزشمنده

بین همکارام خب جوان ترینشونم منم

و مرتب و تمیز بودن از ویژگی هام

اینکه حتما چادر اتو کرده و لباس مرتب و منظم باید باشه 

همین باعث شده که تمامی همکارام مرتب و منظم سرشیفت حاضر باشن

حتی همکارام آقا 

لباسشون اتو کرده 

خوشتیپ 

و ست کرده سر شیفت حاضر میشن

میدونید چی میخوام بگم

هیچ موقع هیچ موقع نقش پذیری خودتون درجامعه غافل نشید

اگر بتونید خودتون را اصلاح کنید مطمئن باشید یک امت رو میتونید اصلاح کنید.

  • مهدیه(سحر) حیدری

نظرات (۲)

  • سایه های بیداری
  • نقل قول از شما : 

    « اگر بتونید خودتان ( را )  اصلاح کنید مطمئن باشید یک امت را میتوانید اصلاح کنید » 

     

    عطار نیشابوری در تذکرةالاولیا ، داستانی بیان میکند بدین شرح : ( نقل به مضمون ) 

    روزی بایزید بسطامی ، کنار نهری رسید . 

    آب ناآرام بود و بایزید سعی میکرد جایی آرام برای عبور از رود انتخاب کند . 

    بالا و پایین رودخانه را بررسی میکرد تا جایی کم خطر برای عبور بیابد . 

    ناگهان چشمش افتاد به پسرکی کم سن و سال که گویا وی نیز قصد عبور از رود را داشت . 

    بی مهابا فریاد زد : 

    آهای پسر ! 

    آب خروشان است 

    مراقب باش نیفتی ! 

    پسرک نگاهی به بایزید کرد و گفت : 

    افتادن من سهل است ، 

    تو مراقب باش نیفتی 

    که پشت سرت 

    امتی خواهد افتاد ...

     

    من به جملۀ شما یک کلمۀ ربط ( را ) اضافه کردم . که دو حالت داشت : 

    یا ناخودآگاه از قلم افتاده و فقط یک تعجیل تایپی است که معمولا همۀ ما با این قبیل خطای تایپی آشناییم . 

    یا عمدا حرف را ربط را در جمله به کار نبردید که معنای جمله تغییر پیدا کند . 

     

    اگر فرض اول را در نظر بگیریم ، معنای جمله شما این میشود : 

    پیش از اصلاح دیگران ، می بایست اول به اصلاح خویش بپردازیم تا مطمئن شویم که میتوانیم « امتی » را اصلاح کنیم . 

    پاسخ به نظریه اول : 

    حتی پیامبران هم با این اطمینان و قاطعیت ، نتوانستند امتی صالح و باب میل خدا و پیامبر  پدید آورند . اگر چه پشتیبانی قاطع خدا را نیز در پی داشتند . 

     

    اگر فرض دوم را در نظر بگیریم ، معنای جملۀ شما این میشود : 

    اگر خودتان بتوانید اصلاح کنید ، حتما و قطعا ، امتی را اصلاح خواهید کرد . 

     

    با توجه به کل محتوای مطلبتان ، بعید میدانم که منظورتان برداشت دوم و نظریۀ دوم باشد و به احتمال قریب ،  بر افتادن حرف ربط به هنگام تایپ  ، عامل بروز این تغییر معانی می باشد . 

     

    و اما برداشت خودم : 

    بماند برای وقتی دیگر ...

     

    فقط اینکه 

    جملۀ شما ، مرا یاد اون داستان عطار انداخت 

    که گفتم شاید شما نیز بی رغبت نباشید برای شنیدنش . 

    موفق باشید . 

     

    پاسخ:
    سلام و روز بخیر
    خیلی سپاس گزارم بابت دقتتون و پیامی که ارسال کردید
    بله دقیقا (را) در متن جا گذاشته شده بود 
  • سایه های بیداری
  • روز شما هم بخیر 

     

    اگر روزی حرفهای ربطمان « جا » ماند 

    غصه نخوریم 

    یکی می آید  یه جوری ربطشان میدهد 

    به تو 

    به او 

    به من 

    به ما ...

    اما اگر حرف عطفمان جا ماند 

    بعید میدانم 

    رهگذری آن را به ما برساند .

    پاسخ:
    سلامت باشید
    دقیقا
    ممنونم بابت پیامتون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    نسیم سحر🥰

    بسم رب الحسین
    من ان عاشق دیوانه حسین را دوست میدارم
    من ان عبد گناه کارم حسین را دوست میدارم
    من ان چهره دل خونم حسین را دوست میدارم
    وقتی که سخنان رهبرم رو می شنودم که می گوید این عمار تنم به لرز می افتد می فهمم که رهبرم هنوز که هنوزه عمار ندارد
    ای کاش زمانی فرار رسد که فریاد انا بقیه الله رو بشنویم .

    آخرین نظرات
    پیوندها