نسیم سحر🥰

یاحضرت زهرا سلام الله علیها

نسیم سحر🥰

یاحضرت زهرا سلام الله علیها

سلام خوش آمدید

۹ مطلب با موضوع «سلام اقای مهربانم» ثبت شده است

استوری

امروز یک مقاله روانشناسی میخوندم 

که نوشتم گاهی اوقات یک سری عکاسا یا یک سری پیاما 

یک سری حرف ها به دل ادم می شینه 

چون شخص فرستنده با دلش کار کرده 

واقعا این طوریه 

حتی اینکه اگر کسی یهوویی به فکرتون اومد یا به ذهنتون اومد  بدونید اون هم بیاد شماس

  • مهدیه(سحر) حیدری
انتظار

انگار میلاد امسال امام زمان یه شکل دیگه اس 

یه شکلی که امید همه همه به امشبه 

شبی که همه باهم اسمشو صدا میزنن 

بقوله یکی که میگفت شب میلاد نیست که شب بغض 

یه جورایی که بغض گلمونو گرفته داره خفه میکنه 

فقط منتظر یه تلنگریم که این بغض باز بشه 

نمیدونم انگار اسمون هم حالش این شکلیه 

اولش بارید بعد حالش بهتر شد افتابی شد اما بعدش طوفانی شد 

مثل حسه اینه که امشب روز پدرته میدونی پدرت نگاهت میکنه میخوای خودتو لوس کنی باهاش درد دل کنی

بهش بگی چی میخوای 

انگار هممون خسته ایم

امشب میدونیم اون دره بازه که بهش بگی بسه دیگه بیا

انگار امید هممون به چشمای پدرمونه 

انگار قراره اون بیاد دست مهربونیشو توی سر هممون بکشه بگه من اومدم 

انگار چشمای خسته هممون دوخته به نگاهشه 

باهاش حرف بزنیم بگیم اقا خسته ایم 

بهش بگیم مولای من بسه جدایی 

بهش بگیم یه کلام اقا خیلی دوست داریم 

اللهم عجل لولیک الفرج

  • مهدیه(سحر) حیدری
میلادت مبارک

راحت بگم خیلی دوستش دارم خیلی 😍

بهم خیلی درسا توی زندگی یاد داد💌

یاد داد شجاع باشم و به اعتقاداتم پای بند👊

بهم یاد داد مردونه بایستم دربرابر هرانچه حقه✊

بهم یاد داد برای رسیدن به عشق و مقصود تلاش کنم حتی اگر کشته شوم ❤

بهم یاد داد جرات داشتم دربرابر رسیدن به هدفم😎

و اگر هر جایی دراین کره خاکی برسم او و او کنارم بوده 😊

وازش خیلی چیزا و خواستم بهم داد👏

سفینه النجاه منی 🙏

و میدونم اگر کسی به دل کسی بشینه بهش فکر کنه حتما اون هم بهش فکر میکنه😍

واون کسی نیست جز امام حسین💞

      میلادت هزاران بار برما مبارک حسین من🎉

 

  • مهدیه(سحر) حیدری
اخرین های ۹۸
دقیقا چند ساعت دیگه ۳۶۵ روز میگذره از این پیام ،به عبارتی‌ یکسال ...
و چقدر واهمه ها داشتیم از ۹۸ ، از اتفاقاش ،از تجربه های نیامدش که حدسشم نمیزدیم ،از شادیاش از غصه هاش ، مثل الآن که همون واهمه ها رو برای ۹۹ داریم وچقدر ما بزرگ شدیم امسال ..
دیدی ؟! درسته سخت گذشت ولی انگار به چشم به هم زدن رسیدیم آخر صفحه کتاب سال۹۸ و داریم چشم می چرخونیم روی آخرین خطاش ...
همیشه همین بوده ،همیشه میگذره و چیزایی که میمونه خاطره ها اند ... 
کی میدونه شاید من ،۳۶۵ روز دیگه اگه باشم دوباره بیام بنویسم دیدی ۹۹ هم چقدر زود تموم شد ؟! 
مهم اینه چطوری گذرونده باشیم این روزا رو ،چطوری ساخته باشیم برا خودمون و جنگیده باشیم ،مهم اینه که حواسمونو جمع کنیم که انگار وقت زیادی نداریم ، به خودمون بیایم و پاشیم و بجنگیم برا خواسته هامون ،برا اهدافمون ،برا آرزوهامون ... 
  • مهدیه(سحر) حیدری
سلام بر حسین

از دیروز بعد از زدن پرچمای سیاه خونه مادر بزرگم همش توی این فکر بودم که چی بنویسم از کجا بنویسم 

گاهی اوقات نوشتن برای کسی که با تمام وجودت تو زندگیت حسش میکنی خیلی سخته خیلی 

اگر بگم هر چیزی که خواستم بهم دادی دروغ نگفتم 

سال گذشته گفتم قول میدم هرجایی دنیا برسم تو درکنارم بودی 

نمیدونم از پارسال تابه الان به قولم عمل کردم یا نه؟

 اما امسال میخوام قول بدمی درکنار همه قولام قول میدم با اخلاق حسینی وارد میدون بشم میدونی که هرلحظه اش اولین جنگ با خود خودم ....

هر سال نسبت به گذشته به یقین میرسم که اشتباه نرفتم وقطعا نزدیکترین راه تو هستی 

اما الان تو مسیر هیئت چیذرم دوست دارم امسال یه جور متفاوت تر با سال گذشته برات عزاداری کنم و و با تمام وجودم بگم حسین دوست دارم 

  • مهدیه(سحر) حیدری
جمعه یعنی ...
حالا بیا که آمدنت آرزوی ماست
بغض هزار جمعه میان گلوی ماست
شرمنده ایم اینهمه یادت نبوده ایم
عکست غروب جمعه فقط روبه روی ماست
ما فکر می کنیم که او گم شده، ولی
هر لحظه لحظه اوست که در جستجوی ماست
ماهِ مُحَرَمی که می آید کنار تو
مُحرم شدن به کرب وبلا آرزوی ماست
ما گریه میکنیم که پاکیزه تر شویم
اشک است در نماز که آب وضوی ماست
یا صاحب الزمان به خدا ذکر ما تویی
وقتی که "یاحسین" همه یِ های و هوی ماست
هر شب کنار روضه ی تو مست میشویم
آب دو دیده یِ تو شراب سبوی ماست
ما سینه می زنیم که دل را تکان دهیم
نام تو در حسینیه ها گفتگوی ماست
سینه زدن برای علمدار واجب است
این دست و سینه روز جزا آبروی ماست
گفتی که زود میرسم آقا به سر زنان
هر جا به پا، عزای دو دست عموی ماست
"آقا دعای ما که به جایی نمیرسد"
زینب میان ندبه یِ ما روضه گوی ماست
  • مهدیه(سحر) حیدری
ایابرای جهاداماده ای؟

یه روزی یه زمانی یه نفری گفت اگر اقاامام زمان بیاد چه کار می کنی ؟

منم گفتم: خوشحالی 

گفت: نه اگر صدای انا بقیه الله رو از مکه بشنوی چکار میکنی؟

گفتم:خب میرم 

گفت :اگرپدرت نذاشت چی؟

گفتم :خب احترام به پدر واجبه اما اون اقا امام زمانه

گفت:خب اخرش

گفتم :نه نمیرم خب پدرمه 

گفت:اقاامام زمان پس چی؟

گفتم:خب میرم 

گفت :نه نمیشه دیگه تکلیف خودتو مشخص کن

اون موقع اینقدر عاشق نبودم فقط در حد حرف همین بس 

تا اینکه فهمیدم برای جهاد اجازه لازم نیست 

یادمه یکی از دوستانم بهم گفت ساکمو بستم تا اقا بیاد 

این روزا درگیر کارای جهادی بودم متاسفانه ومتاسفانه باز کم کاری از سمت مسئولین که چی بگم

ساکمون امادس برای رفتن

اما زمانش معلوم نیست

شاید اون روز قدر این جمله رو نمیدونستم اما الان واقعا میفهمم که اماده بودن منتظر بودن و هر لحظه چشم گوشمون منتظر فرماندت باشه یعنی چی ؟

لطفا برای حال دلمون یه حمد بخونید 

اللهم عجل الولیک الفرج بحق زینب 

  • مهدیه(سحر) حیدری
شعرهای انتظار
خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد  هوای نفس نباشد همه هوای تو باشد 
 خداکند که گزارت فِتد به منظر چشمم  که سجده گاه نمازم به جای پای تو باشد 
 خدا کند که اماما دلم برای تو باشد  کسی دراو ننشیند همیشه جای تو باشد 
 خداکند که نفروشم دِگر به غیر تو جان را  که جان و هر چه که دارم همه فدای تو باشد 
 منم مریض و توهستی طبیب درد درونم  عنایتی که شفایم فقط شفای تو باشد 
 فدای خاک ره تو وجود عالم و آدم  وجود عالم امکان به اِتکای تو باشد 
 خدا کند که بدانم نشانه ای زمکانت  که درب جنتِ رضوان دَر سرای تو باشد 
 خدا کند که شوم من فدای راه و فنایت  با سعادت آن جان که او فنای تو باشد 
 گذشت عمر و ندیدم زمان و وقت ظهورت  دعا نما که ظهور تو با دعای تو باشد 
 خدا کند که ولای تو دردلم بنشیند  که بندگی و عبادت فقط ولای تو باشد 
 ندارد غصه ای انوار به روزگار اماما  اگر که درهمه ی عمر فقط گدای تو باشد 
سید بهاالدین انوار

  • مهدیه(سحر) حیدری

عاقبت بادل خون راهی مشهد شده ام

من که لب ریز از این گریه بی حدشده ام

بادلی شکسته و حال خراب آمده ام 

 خسته وغم زده باگریه ناب آمده ام 

آمدم گوشه صحنت که نگاهم بکنی 

یارضا گویم و تو نظربه حالم بکنی

آمدم پیش خودت بلکه شکایت بکنم 

ازغریبی خودم  سخت حکایت بکنم

آمدم ضامن من شی و دلم خوب شود 

بلکه از محنت و غم کم شه ومطلوب شود 

حال و احوال گدایت به خدا جالب نیست 

پای من جزحرمت نیمه شب راقب نیست 

آمدم تذکره کرب و بلا را بدهی 

اذن دیدارضریح باصفارابدهی

بادلی پراز غریبی و گناه آمده ام 

تونگاه کن به دلم گرچه سیاه آمده ام

#نام شعر:یا رضا

#شاعر:عطیه نادریان

  • مهدیه(سحر) حیدری
نسیم سحر🥰

بسم رب الحسین
من ان عاشق دیوانه حسین را دوست میدارم
من ان عبد گناه کارم حسین را دوست میدارم
من ان چهره دل خونم حسین را دوست میدارم
وقتی که سخنان رهبرم رو می شنودم که می گوید این عمار تنم به لرز می افتد می فهمم که رهبرم هنوز که هنوزه عمار ندارد
ای کاش زمانی فرار رسد که فریاد انا بقیه الله رو بشنویم .

آخرین نظرات
پیوندها