نسیم سحر🥰

یاحضرت زهرا سلام الله علیها

نسیم سحر🥰

یاحضرت زهرا سلام الله علیها

سلام خوش آمدید

روزها ، فکر من این است و همه شب سخنم؛
که چرا ، غافل از احوال دل خویشتنم . 
 
از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود .  
به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم . 
 
مانده ام سخت عجب ، کز چه سبب ساخت مرا . 
یا چه بوده است ، مراد وی از این ساختنم . 
 
جان که از عالم علوی است ، یقین می دانم . 
رخت خود ، باز بر آنم که همان جا فکنم . 
 
مرغ باغ ملکوتم ، نیم از عالم خاک . 
دو سه روزی ، قفسی ساخته اند از بدنم . 
 
ای خوش آن روز ، که پرواز کنم تا بر دوست . 
به هوای سر کویش ، پر و بالی بزنم . 
 
من به خود نامدم این جا ، که به خود باز روم . 
آن که آورد مرا ، باز برد در وطنم .

  • مهدیه(سحر) حیدری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نسیم سحر🥰

بسم رب الحسین
من ان عاشق دیوانه حسین را دوست میدارم
من ان عبد گناه کارم حسین را دوست میدارم
من ان چهره دل خونم حسین را دوست میدارم
وقتی که سخنان رهبرم رو می شنودم که می گوید این عمار تنم به لرز می افتد می فهمم که رهبرم هنوز که هنوزه عمار ندارد
ای کاش زمانی فرار رسد که فریاد انا بقیه الله رو بشنویم .

آخرین نظرات
پیوندها