امروز یک مقاله روانشناسی میخوندم
که نوشتم گاهی اوقات یک سری عکاسا یا یک سری پیاما
یک سری حرف ها به دل ادم می شینه
چون شخص فرستنده با دلش کار کرده
واقعا این طوریه
حتی اینکه اگر کسی یهوویی به فکرتون اومد یا به ذهنتون اومد بدونید اون هم بیاد شماس
بین استوری هایی که برای تولدم دوستان عزیزم درست کردن
استوری فاطمه بدجوری بدلم نشست
خیلی بد بدلم نشست
چون عکس استوری واقعا توی شرایط سخت گرفته شده بود
میدونستم عزیز ترین دوستام توی درد سر افتادن امانمی تونستم کاری کنم
میدونستم فاطمه عاطفه و بقیه توی فشار هستن اما کاری از دستم بر نمی اومد
فقط فقط تنها کاری که می تونستم این بود پشتشون باشم تا کم نیارن
کنارشون باشم تا نیافتن
تنها کاری که میدونستم این بود از دور مراقبشون باشم
تنها کاری که واقعا می تونستم این بود فاطمه عاطفه احساس کنن تنها نیستن همین
عکس این استوری زمانی بود که برای اروم کردن فاطمه رفته بودم پیشش
جالبیش اینجاس که هیچ موقع هیچ موقع من از انچه دلم میگذشت نگفتم و فاطمه هم هیچ موقع به روم نیورد
تا الان با استوریش بهم گفت
واقعا اگر دلا نزدیک باشه هر چه هم دور باشید از هم حتی چند سال همو نبینید واقعا واقعا هیچ موقع احساس اون دوری رو درک نخواهید کرد
این یک حقیقته