بتاریخ ۴٫۴

دیروزیکی هیجان انگیزترین روزای من بود بیشتر روزچالش برانگیز بود

از سوپرایز اقای پدر و مادرخانمی و پچ پچ های برادر و خواهری

از خنده های ریز جناب پدر وقتی قراره اتفاقی بی افته ریز میخندن

و از زندانی کردن من توی اتاقم

و بالاخره جواب همه معماها سوپرایز من برای تولدم بود

خب یک سال دیگه به سنم افزوده شد 

سنی که گذشت اتفاقات تلخ شیرین زیاد افتاد 

از فوت شوهر خاله جان و شهادت سردار و جانباختان نخبه ها در هواپیما و ویروس کرونا 

اما همه اتفاقات تلخ باعث شد ارزش زندگی رو بفهمم 

همه این اتفاقات تلخ بهم فهموند که مرگم میتونه مثل شوهر خالم با یک سکته باشه 

یا نه مثل سردار که یه امت برای خون خواهی اون به مبارزه برخیزن 

سن گذشته بهم اموخت که عاشقانه زندگی کنم اولین چیزی که عاشق شدم خودم بود وبعد خدای خودم 

سن گذشت اموخت هیچ کسی به اندازه خودم نمیتونه از پس مشکلات بربیاد 

یاد گرفتم پای انتخاب هایی که تو زندگی می کنم وایسم و کسی رو مقصر ندونم 

یاد گرفتم به کسانی که میخوان انرژیمو بگیرن کم محلی کنم وهیچی به اندازه بخشش ادما بهم ارامش نداد خیلی خوبه

یاد گرفتم بیشتر به ادما کمک کنم بی منت و ازشون کمک نگیرم 

واز همه مهتر خودمو بهش سپردم و بغیر از رضایت او رضایت هیچ کسی دیگری اهمیت نداشت برام

چون من واقعا نمیتونم همه افرادو راضی نگه دارم 

وسعی کنم بهترین خودم باشم

سن گذشت بیشتر باعث شد قوی باشم و بیشتر رشد کنم 

و نمی دونم چه قراره در اینده برام رقم بخوره فقط میتونم بگم چون بخودش سپردم به او اینقدر اطمینان باور دارم که بهترین ها برام رقم خواهد خورد ان شاالله 

و  اول از همه ظهور وسلامتی اقا امام زمان را خواستارم

ارزو میکنم هر چه زودتر ویروس کرونا از بین مردم جهان برود 

والهی هیچ ابرو مندی دستاش به سوی هرکسی دراز نشه

ارزو دارم روسفید بشم باعث افتخار میهن عزیزمون و امیدوارم هر چی خیر هست اتفاق بیافتد الهی امین یا رب العالمین

شب جمعه هوایت نکنم چه کنم