عاقبت بادل خون راهی مشهد شده ام
من که لب ریز از این گریه بی حدشده ام
بادلی شکسته و حال خراب آمده ام
خسته وغم زده باگریه ناب آمده ام
آمدم گوشه صحنت که نگاهم بکنی
یارضا گویم و تو نظربه حالم بکنی
آمدم پیش خودت بلکه شکایت بکنم
ازغریبی خودم سخت حکایت بکنم
آمدم ضامن من شی و دلم خوب شود
بلکه از محنت و غم کم شه ومطلوب شود
حال و احوال گدایت به خدا جالب نیست
پای من جزحرمت نیمه شب راقب نیست
آمدم تذکره کرب و بلا را بدهی
اذن دیدارضریح باصفارابدهی
بادلی پراز غریبی و گناه آمده ام
تونگاه کن به دلم گرچه سیاه آمده ام
#نام شعر:یا رضا
#شاعر:عطیه نادریان
یا امام رضا