نسیم سحر🥰

یاحضرت زهرا سلام الله علیها

نسیم سحر🥰

یاحضرت زهرا سلام الله علیها

سلام خوش آمدید


بازهم حسِ تو در دفترِ دل سَرد شده
لقبم بعد تویک شاعرشبگرد شده

جوهر ِ یادتو سرریز شده از قلمم
بازآغوش غزل مرهم این دردشده

نگرانم نکندقصه به آخر نرسد
بازآوارِ سرم خاطرِ یک مرد شده

گریه درنیمه شب حال قشنگی ست ولی
بعدتو خنده ز کام لب من طرد شده

ارغوانی شدن زندگی ام دست توبود
آه درحسرت تو رنگ رخم زرد شده

رفتی و باز ندیدی که چه آمدبه سرم
به خدا ذکر قنوتم همه برگرد شده

نفسم در پسِ اشعار خزان بند آمد
غصه های دل من قصه ی یک مرد شده

#نام شعر:آغوش غزل
#شاعر:عطیه نادریان

  • مهدیه(سحر) حیدری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نسیم سحر🥰

بسم رب الحسین
من ان عاشق دیوانه حسین را دوست میدارم
من ان عبد گناه کارم حسین را دوست میدارم
من ان چهره دل خونم حسین را دوست میدارم
وقتی که سخنان رهبرم رو می شنودم که می گوید این عمار تنم به لرز می افتد می فهمم که رهبرم هنوز که هنوزه عمار ندارد
ای کاش زمانی فرار رسد که فریاد انا بقیه الله رو بشنویم .

آخرین نظرات
پیوندها