من آمده ام به دنیا
آمده ام که تو را دوست بدارم
آمده ام که تو را بستایم
تو را بسرایم
و تو را زمزمه کنم
و دستانم را در شبکه های ضریحت گره کنم
و چشمانم را به نم اشک عزایت آبیاری...
مرا با دنیای دنیایی ها کاری نیست
من در تاریخ تو مانده ام
- با آنکه با تو نبودم
اما
دل که به مهر تو داده ام!-
و برای من هر روز عاشوراست و همه جا کربلا
انگار همه روضه ی تو را می خوانند
حسین...
به من بیاموز چگونه دوستت بدارم
و چگونه با تو باشم
و چگونه در تو ذوب شوم
یا لیتنی کنت معک